قطب زاده کیست


قطب زاده کیست

در آبان ۱۳۵۹ صادق قطب‌زاده رییس سابق سازمان رادیو تلویزیون پس از شرکت در یک مناظره تلویزیونی از سوی دادستانی بازداشت و راهی زندان اوین شد.


صادق قطب‌زاده که بود و چرا دستگیر شد؟

در آبان ۱۳۵۹ صادق قطب‌زاده رییس سابق سازمان رادیو تلویزیون پس از شرکت در یک مناظره تلویزیونی از سوی دادستانی بازداشت و راهی زندان اوین شد.

اعتمادآنلاین| روزنامه کیهان فردای آن روز نوشت: «به دنبال پخش برنامه میزگرد شب جمعه در شبکه دوم آقایان صادق قطب‌زاده و مبلغی اسلامی به علت طرح مسائل اختلاف‌انگیز و ایجاد جو تشویش و بدبینی تحت تعقیب قرار گرفتند. به دنبال اعلام این خبر آقای صادق قطب‌زاده بعدازظهر روز جمعه به حکم لاجوردی دادستان انقلاب مرکز و توسط پاسداران دادسرای انقلاب اسلامی اوین دستگیر و به زندان اوین منتقل می‌شود و از آقای مبلغی اسلامی نیز خواسته شده تا خود را هرچه زود‌تر به دادسرای انقلاب اسلامی اوین معرفی نماید. طی تماس تلفنی خبرنگار شهری کیهان با روابط عمومی زندان اوین این اطلاعیه در اختیار کیهان قرار گرفت: به اطلاع می‌رساند آقای صادق قطب‌زاده دستگیر و تحت محافظت دادسرای انقلاب اسلامی مرکز قرار دارد و لازم است آقای محمد مبلغی اسلامی هرچه زود‌تر خود را به دادسرای انقلاب اسلامی مرکز واقع در اوین معرفی نماید.»

کودکی

صادق قطب‌زاده فرزند حسین در اسفندماه ۱۳۱۴ در تهران متولد شد و تحصیلات مقدماتی را مدرسه دارالفنون گذراند. قطب‌زاده که در جوانی شاهد کودتای ۲۸ مرداد بود به جرگه حامیان مصدق و جبهه مخالفان محمدرضا شاه پهلوی پیوست.

تحصیلات در آمریکا و کانادا

به همین دلیل بود که عرصه بر او تنگ شد و ناگزیر در سال ۱۳۳۷ راهی ایالات متحده امریکا شد تا در رشته زبان انگلیسی تحصیل کند. در آنجا بود که در جریان مراسمی که سفارت ایران در واشنگتن برگزار کرده بود بر گوش اردشیر زاهدی فرزند نخست‌وزیر دولت کودتا سیلی نواخت. به همین واسطه از امریکا اخراج و راهی کانادا شد تا مبارزات خود را در قالب انجمن‌های اسلامی دانشجویان خارج از کشور به صورتی جدی‌تر پی بگیرد. این فعالیت‌ها اما وی را در کانون توجه دستگاه امنیتی رژیم قرار داد آنچنان که گفتند برنامه ترور وی در پاریس پی‌ریزی شد، نقشه‌ای که البته قطب‌زاده از آن جان سالم به در برد. سال ۱۳۴۲ در پی گسترش مخالفت‌ها با رژیم به صف هواداران امام پیوست و بعد از آن طی سفرهایی به لبنان پس از آشنایی با مبارزات و فعالیت‌های امام موسی صدر شیفته رهبر شیعیان این کشور شد و کمک به آنان را در راس فعالیت‌هایش قرار داد.

این تلاش‌ها و فعالیت‌های قطب‌زاده بر ضد رژیم از دید دستگاه امنیتی مخفی نماند که در سال ۱۳۵۳ ماموران ساواک ضمن بازداشت برادر وی و گروگان نگاه داشتن وی به مدت ۶ ماه از قطب‌زاده خواستند خود را معرفی کند، هشداری که از سوی او مورد بی‌توجهی قرار گرفت.

همراهمی امام (ره) در فرانسه

در پی عزیمت امام به پاریس قطب‌زاده امکانات اقامت ایشان و همراهانش را در فرانسه فراهم کرد. ابتدا آنان را به خانه احمد غضنفرپور برد و سپس باغ نوفل‌لوشاتو را برایشان اجاره کرد. در طول دوران حضور امام در پاریس قطب‌زاده یکی از مشاوران اصلی رهبر انقلاب بود و ایشان را در بسیاری از تصمیم‌گیری‌های مهم همراهی می‌کرد. سرانجام در روز ۱۲ بهمن ماه قطب‌زاده با هواپیمای حامل امام خمینی که بعد‌ها «پرواز انقلاب» نام گرفت به کشور بازگشت.

با پیروزی انقلاب قطب‌زاده که به شدت مورد وثوق امام بود، به عنوان عضو شورای انقلاب و رییس سازمان رادیو تلویزیون منصوب شد. حضور او در راس سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران انتقادات بسیاری را از طیف‌های مختلف سیاسی، کارکنان این سازمان، برخی از روحانیون و حتی سخنگوی دولت موقت برانگیخت. بسیاری او را به سانسور و بازگرداندن فضای اختناق متهم کردند. تا اینکه سرانجام با بالا گرفتن اعتراضات قطب‌زاده از این سمت کنار گذاشته شد.

در پی تسخیر سفارت امریکا و استعفای دولت موقت، صادق قطب‌زاده بعد از مدت کوتاهی که ابوالحسن بنی‌صدر سمت وزارت خارجه را برعهده داشت، جانشین وی شد. در این دوره وی به یکی از مشهور‌ترین سیاستمداران ایرانی تبدیل شد که هر روز تصویرش در رسانه‌های جهانی منتشر می‌شد.

وی تلاش زیادی از یک سو برای آزادی گروگان‌های آمریکایی و از سوی دیگر برای بازگرداندن شاه به ایران انجام داد. با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دوره اول در همین زمان او نیز کاندیدا شد اما در رقابت با رقیب دیرینش بنی‌صدر شکست خورد.

بعد از این شکست به تدریج حضور قطب‌زاده در ساختار سیاسی کمرنگ و کمرنگ‌تر شد. تا اینکه در آبان ۵۹ حضورش در یک مناظره تلویزیونی خبرساز شد. پنج شنبه ۱۵ آبان بود که بعد از اخبار سراسری شبکه دوم برنامه‌ای با عنوان بحث آزاد درباره عملکرد رادیو تلویزیون پس از انقلاب پخش شد. مجری برنامه اعلام کرد این بحث قرار بود با شرکت کلیه مدیران صدا و سیما پس از انقلاب برگزار شود، اما بجز آقایان قطب‌زاده و دکتر مبلغی اسلامی (قائم‌مقام وقت سرپرست سازمان که در آن زمان اداره صداوسیما را برعهده داشت) بقیه اعلام کرده‌اند به علت شرایط فوق‌العاده کشور و جنگ عراق با ایران مصلحت نمی‌دانند در این بحث شرکت کنند.

مجری برنامه در این مورد یادآور شد، طی اطلاعیه دیگری که شبکه دوم منتشر کرده به اطلاع کسانی که در این بحث شرکت نکردند رسیده بود که اگر مسائل این بحث آزاد ربطی با مسائل جنگ پیدا کرد آن قسمت از برنامه حذف و یا کل برنامه حذف خواهد شد اما در این مورد از طرف مدیرانی که شرایط جنگ را علت عدم شرکت خود در بحث آزاد اعلام کردند پاسخی نیامد و به ناچار برنامه با شرکت صادق قطب‌زاده اولین سرپرست صداوسیمای جمهوری اسلامی و دکتر مبلغی اسلامی قائم‌مقام وقت سازمان برگزار می‌شود. در این برنامه که بیش از ۸۰ دقیقه به طول انجامید صادق قطب‌زاده و مبلغی اسلامی مسائل متفاوتی را درباره رادیو تلویزیون و امور جاری کشور برشمردند.

روزنامه کیهان در گزارشی از این برنامه نوشت: «قطب‌زاده ضمن برشمردن نارسایی‌های موجود سازمان در زمان تصدی خود و نیز در حال حاضر گفت: اعمال نظرهای شخصی و گروهی مانع اجرای برنامه خوب و مردمی از صداوسیمای جمهوری اسلامی شده است. این وضع باعث شده است که اخبار صحیح به گوش مردم نرسد و هر روز به تعداد کسانی که گوش به رادیوهای بیگانه برای کسب خبر صحیح می‌دهند افزوده شود. قطب‌زاده افزود: آنچه که در رادیو و تلویزیون می‌گذرد وضع آشفته‌ای که بر این سازمان حاکم است شبیه وضعی است که در دیگر سازمان‌ها و نهادهای کشور حاکم است. دکتر مبلغی اسلامی نیز طی سخنانی گفت بر کار این سازمان هیچ ضابطه و اصولی حکم نمی‌کند. هرچه هست گروه‌گرایی است. مبلغی اسلامی یادآور شد کسانی که بر مسند کار هستند و پست‌های مهم را اشغال کرده‌اند نه تخصص دارند و نه کارآیی و تقوا. مبلغی اسلامی در قسمت دیگری از سخنان خود به درگیری‌های اخیری که در رابطه با چند انتصاب او در سازمان پیش آمده بود، گفت: در این سازمان عده قلیلی هر کاری دلشان می‌خواهد می‌کنند و در این رابطه به خود من و کسانی که من انتخاب کرده بودم شدیدا حمله کردند و در حضور همسرم بد‌ترین تهمت‌ها را به من زدند در حالی که اقدام من برای معرفی چند مسئول به خاطر نارسایی‌هایی که بر سازمان حاکم بود صورت گرفت، به خاطر کم‌کاری‌هایی که در این سازمان صورت می‌گیرد و کار تولید در این سازمان به روزی حدود ۴۰ دقیقه و ماهی ۲۰ ساعت رسیده است و سرمایه عظیمی به خاطر کم‌کاری به هدر می‌رود.»

در پی پخش این برنامه انتقادی ستاد تبلیغات شورای عالی دفاع و دادستان کل کشور بیانیه‌هایی منتشر کردند. ستاد تبلیغات جنگ با انتقاد از آنچه گروه‌گرایی‌های ناشی از نبود تقوا می‌خواند، از پیگیری پخش این برنامه از طریق مراجع قضایی کشور خبر داد. همزمان آیت‌الله موسوی اردبیلی دادستان کل کشور طی بیانیه‌ای حجج‌الاسلام علی‌اکبر محتشمی‌پور و عبدالله نوری را مشترکا به سرپرستی صداوسیما و دکتر ندیمی را به عنوان سرپرست شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی ایران منصوب کرد. در این بیانیه آمده بود این افراد تا معرفی سرپرست از سوی قوای سه‌گانه در این سمت‌ها باقی می‌مانند.

همزمان با این بیانیه صادق قطب‌زاده بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. بازداشت قطب‌زاده سر و صدای بسیاری به پا کرد و اعتراضات گسترده‌ای را برانگیخت. در همین ارتباط مهندس مهدی بازرگان نخست‌وزیر پیشین طی یادداشتی به شدت از این اقدام انتقاد کرد. در این یادداشت که با قطعه شعر «هر دم از این باغ بری می‌رسد، تازه‌تر از تازه‌تری می‌رسد» آغاز شد، آمده بود: «بازداشت قطب‌زاده که در برخورد اول به افسانه و شایعه شباهت داشت با کمال تعجب واقعیت پیدا کرد! کاری ندارم که روش گذشته آقای قطب‌زاده چگونه بوده و مصاحبه اخیر در تلویزیون تا چه حد معقول و خالی از ایراد باشد. امر مسلم این است که برنامه زنده نبوده و صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران می‌توانسته است پخش نکند. اما درد بزرگ در این است که چطور گردانندگان انحصارگر ما فکر نکرده‌اند عمل آن‌ها چه اثر وحشتناکی به لحاظ احساس عدم امنیت و بی‌اعتبار کردن قانون اساسی در مردم سراپا ایمان و امید و فداکاری ایجاد می‌کند و چه قضاوتی دنیای خارج که هدف صدور انقلاب ما هستند خواهند نمود. وقتی با چنین سادگی و افتضاح یک مبارز کهنه‌کار، عضو شورای انقلاب، مدیرعامل رادیو تلویزیون و وزیر خارجه توقیف و توهین می‌شود دیگر چه آبرویی برای اسلام و انقلاب ایران باقی خواهد ماند؟! جدا و استرحاما از مقام رهبری انقلاب خواهان دخالت، جبران و جلوگیری از این تجاوزات هستم.»

همزمان گروهی از مردم قم با برگزاری راهپیمایی خواستار آزادی قطب‌زاده شدند. آن شعار می‌دادند: درود هر آزاده، بر صادق قطب‌زاده. هزاران تن از بازاریان تهران نیز با صدور بیانیه‌ای بازداشت وی را محکوم کردند. آیت‌الله سیدمرتضی پسندیده برادر امام نیز در بیانیه‌ای نوشت: «با عرض معذرت بازداشت جناب آقای قطب‌زاده که در جمهوری اسلامی ایران وزیر خارجه، عضو شورای انقلاب و رییس صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران و از ارکان مملکت و مورد علاقه اکثریت ملت است موجب تاسف و تعجب است و استخلاص فوری و معذرت و اعاده حیثیت مشارالیه مورد تقاضا است.» آیت‌الله بهاءالدین محلاتی نیز طی تلگرامی که برای امام ارسال شده بود، توقیف قطب‌زاده را عملی ناروا دانست و ۳۶ نماینده مجلس نیز بر اساس اصل ۳۲ قانون اساسی خواستار آزادی وی شدند. اینچنین بود که بعد از دو روز صادق قطب‌زاده از زندان آزاد شد. وی پس از آزادی به دیدار امام رفت و در پی آن در گفت‌وگو با روزنامه کیهان با اشاره به اعتراضاتی که در دوران بازداشتش صورت گرفته بود، گفت: «مردم از شرافت آزادی، حیثیت انقلاب اسلامی و حرمت قانون اساسی دفاع کردند.» وی با بیان اینکه در فضایی که طنین فریاد آزادی از حلقوم مردم کوچه و بازار برخیزد، هیچ عذری برای توجیه و فرار از مسئولیت وجود ندارد و افزود: «دستور آزادی مرا امام صادر کرده است.»

هرچند بازداشت قطب‌زاده در آبان ۵۹ به دنبال اعتراضاتی که شد، در ‌‌نهایت به آزادی وی انجامید اما این پایان کار نبود. در فروردین‌ماه ۱۳۶۱ انتشار خبر دستگیری قطب‌زاده به اتهام کودتا علیه جمهوری اسلامی و تلاش برای ترور امام خمینی، موجی از حیرت را در محافل داخلی و خارجی پدید آورد. آنچنان که گفته شد کودتاگران با دفن مقدار زیادی مواد منفجره در اطراف منزل امام در جماران، قصد داشتند ایشان را ترور کنند.

محمدی ری‌شهری رییس وقت دادگاه انقلاب ارتش در کتاب خاطرات خود می‌نویسد: «آقای قطب‌زاده در تاریخ ۱۳۶۱۱۱۷ به اتهام توطئه نظامی برای براندازی جمهوری اسلامی بازداشت شد. قطب‌زاده البته مدعی بود که اینجانب هرگز نخواستم که نظام جمهوری اسلامی را براندازم. اصلاً مساله براندازی نظام جمهوری اسلامی مطرح نبوده بلکه به نظر من به عکس بوده. قطب‌زاده برای کودتا یک سال و نیم فعالیت کرده بود و پس از دستگیری اعلام کرد که آماده‌ام حرف‌هایم را در مصاحبه تلویزیونی بگویم اما به شرط اینکه مرا فوراً یا اعدام کنید یا عفوم کنید.»

در جریان بازجویی‌ها درباره کودتا بود که قطب‌زاده نام آیت‌الله شریعتمداری را چند بار به میان آورد؛ آنچنان که قطب‌زاده گفته بود آیت‌الله شریعتمداری قرار بود پس از این کودتا آن را تأیید کند. موضوعی که از سوی آیت‌الله شریعتمداری رد شد. ری‌شهری در کتاب خاطرات خود درباره بازجویی از آیت‌الله شریعتمداری می‌نویسد: «ایشان حاضر نمی‌شد که در ارتباط با اتهامات خود به بازجویان رسمی پاسخ گویند البته شاید هم کمتر کسی جرات بازپرسی از او را داشت… احترام به شخصیت وی اقتضا می‌کرد که اینجانب برای تحقیق از وی به قم بروم، از این رو به منزل ایشان رفتم و در قسمت بیرونی منزل ایشان نشستم و پیغام دادم که به این قسمت بیاید، آمد و نشست. به ایشان گفتم آقای قطب‌زاده تصمیم داشت حرکتی را علیه جمهوری اسلامی انجام دهد شما را هم در جریان گذاشت، آیا شما این مطلب را قبول دارید؟ آقای شریعتمداری پاسخ داد: این نسبت دروغ است من هیچ اطلاعی از این ماجرا ندارم. گفتم بسیار خوب شما همین مطلب را بنویسد که آنچه به من نسبت داده‌اند دروغ است، در این هنگام من ورقه بازجویی را به ایشان دادم سئوال‌هایی را به تدریج به صورت کتبی مطرح کردم و ایشان پاسخ داد.»

در پی این ماجرا احمد عباسی (داماد آیت‌الله شریعتمداری)، دکتر جواد مناقبی و مهدی مهدوی نیز بازداشت شدند. اندکی بعد آیت‌الله شریعتمداری از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از مرجعیت خلع شد یا آنچنان که ری‌شهری می‌نویسد: «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به عنوان یک وظیفه شرعی عدم صلاحیت ایشان را اعلام و غصب نابه‌حق مقام والای مرجعیت را به وسیله این آخرین نقطه امید آمریکا تذکر داد.»

تصویر کارول جروم نویسنده کتاب مردی در آینه

صادق قطب‌زاده این بار به جرمی متهم بود که کمتر کسی برای حمایت از وی پا پیش گذاشت. نه از راهپیمایی هوادارانش در قم خبری بود و نه از بیانیه‌های چند هزار امضایی بازاریان و نه اعتراض چهره‌های سیاسی مذهبی. کارول جروم خبرنگار شبکه سی‌بی‌سی و از دوستان قطب‌زاده از پیشنهاد برخی دوستان به وی برای خروج از کشور سخن گفته است، پیشنهادی که از سوی او رد شد. قطب‌‎زاده که خواسته بود یا فوراً اعدامش کنند یا عفو شود، پنج ماه در زندان اوین ماند، دادگاه او در مرداد ۶۱ تشکیل شد و بعد از ۲۰ روز محاکمه، سرانجام از سوی محمدی ری‌شهری به اعدام محکوم و در سحرگاه روز بیست و چهارم شهریور ۱۳۶۱ حکمش به اجرا درآمد.

در صورتی که تمایل به مطالعه بیشتر در مورد زندگی صادق قطب‌زاده دارید، می‌توانید مطلب دیگری با عنوان ناگفته‌هایی از زندگی صادق قطب‌زاده را مطالعه نمایید.

منبع: تاریخ ایرانی

چهره دوقطبی قطب‌زاده

قصه امروز ما، قصه صادقی است که با خود صادق نبود.

به گزارش ایسنا، روزنامه «شرق» در ادامه نوشت: اگر ۳۹ سال به عقب برگردیم به روزی می‌رسیم که صادق قطب‌زاده اعدام شد. اینکه قطب‌زاده چه سرنوشتی را پیمود به‌صورت شناسنامه‌ای و وقایع‌نگاری حدودا مشخص است. یک اصفهانی با خانواده‌ای ثروتمند که به همین واسطه توانست تحصیل کند و در نوجوانی‌اش شاهد اتفاقی مهم بود که او را به صحنه خاکستری سیاست کشاند. قطب‌زاده با تجربه فضای کودتای ۲۸مرداد و پس از آن تصمیم گرفت یک مخالف شاه باشد و در این حین دیگر وقت رفتن به دانشگاه بود و برای تحصیل در سال ۱۳۳۷ با توصیه پدرش به آمریکا رفت. قطب‌زاده از آغاز خود را یک دانشجوی معترض نشان می‌دهد و در یکی از میهمانی‌های سفارت ایران در آمریکا بعد از یکی سخنرانی تند، کافه را به هم می‌ریزد. او تصمیم می‌گرفت و دانشجوها اجرا می‌کردند. قطب‌زاده در میان هیجان‌هایش به روایتی یک ‌بار به گوش اردشیر زاهدی می‌زند، اردشیر زاهدی که داماد شاه است و سفیر ایران در آمریکا و فرزند فضل‌الله زاهدی، ناجی شاه! سیلی به صورت زاهدی برای قطب‌زاده گران تمام شد و ناچار شد از آمریکا به کانادا برود. صادق در این دوره از زندگی‌اش با خانواده کندی نیز ارتباط می‌گیرد. 

تا اینجا همه‌چیز نسبتا با منطق همخوانی دارد اما سؤالی که در این قسمت از زندگی قطب‌زاده پیش می‌آید اینجاست که میان او و خانواده کندی و دیگر سیاسیون آمریکا چه گذشته است. از سویی برخی معتقدند دیدگاه‌های شرق نیز در صحبت‌های او دیده می‌شد و نظرات شوروی در میانه دیدگاه‌های قطب‌زاده ابهامی دیگر را پیرامون او دامن می‌زد که آن هم ارتباط با کا.گ.ب است. اما نقش حزب توده در پرونده قطب‌زاده این احتمال را زیر سؤال می‌برد. 

کوزیچکین در کتاب خاطراتش گاه به تفصیل از برنامه‌ها و عملیات شوروی در ایران صحبت کرده و بارها از صادق قطب‌زاده نام می‌برد و در معرفی قطب‌زاده می‌نویسد دنیا او را به‌عنوان یکی از نزدیکان امام در پاریس شناخت، اما سازمان اطلاعات نظامی شوروی (جی‌آریو) او را از زمان دانشجویی در آمریکا می‌شناخت. کوزیچکین می‌گوید قطب‌زاده هم مثل بسیاری از دانشجویان ایرانی خارج از کشور «جذب اندیشه‌های چپ‌گرایانه شده بود و طعمه خوبی برای دستگاه اطلاعاتی شوروی بود. کوزیچکین می‌نویسد: جذب قطب‌زاده کار آسانی بود.

او حاضر بود به اتحاد جماهیر شوروی، پایگاه کمونیسم جهانی، کمک کند. هرچند برخی معتقدند گزارش‌های ساواک مبنی‌بر کمونیست‌بودن قطب‌زاده، سندسازی علیه او برای قانع‌کردن آمریکایی‌ها به اخراج او از آمریکا بود.

در کوران انقلاب

قطب‌زاده پس از گذار از دوران دانشجویی به‌دنبال انقلاب کشورهای زیادی را می‌گردد و در سال‌های ۴۲ و ۴۳ در نجف به دیدار امام می‌رود. پس از آن با توجه به آشنایی قبلی با برخی سران نهضت آزادی ارتباطی میان او، مصطفی چمران و ابراهیم یزدی شکل می‌گیرد که باعث می‌شود سفرهای او به دنبال انقلاب هدفمندتر و با آگاهی بیشتری صورت گیرد. قطب‌زاده در مصر و لبنان آشناست؛ با موسی صدر ارتباط دارد و در تشکیل جنبش امل همکاری می‌کند. از سوی دیگر ارتباط او با بیت امام نیز حفظ می‌شود، هرچند فرزند ارشد امام به قطب‌زاده عمیقا بدبین است. قطب‌زاده در اروپا نیز اعتباری برای خود به هم می‌زند و مدعی است ساواک خواهان ترور او بوده و در میانه دهه ۵۰ نیز توسط ساواک ربوده شده است. ریچارد کاتم دراین‌باره می‌گوید: قطب‌زاده یکی از مهم‌ترین کسانی بود که سیستم شاه قصد ترور او را داشت. علی جنتی، از فعالان سیاسی دوران پیش از انقلاب، درباره شخصیت قطب‌زاده می‌گوید: صادق قطب‌زاده شخصیتی مشابه بنی‌صدر داشت، او مجرد بود و تا زمانی هم که به ایران آمد مجرد باقی ماند. به‌هرحال خیلی روحیات دینی نداشت… در هر صورت او یک عنصر دینی شناخته نمی‌شد.

اما قطب‌زاده دست از کار نمی‌کشد و با سازمان‌های حقوق بشری و رسانه‌ها ارتباط خود را عمیق‌تر می‌کند و حتی در دوره‌ای کوتاه به روزنامه‌نگاری در سوریه روی می‌آورد. قطب‌زاده در خارج از کشور هرچه زمان می‌گذرد به چهره‌ای معروف و مغرورتر تبدیل می‌شد. قطب‌زاده از اوایل سال ۵۶ نیز تلاش خود را بیشتر بر حضور در بیت امام متمرکز کرد و در انتقال ایشان به نوفل‌لوشاتو نیز مؤثر بود و همه از حضور پررنگ او در نوفل‌لوشاتو در کنار ابراهیم یزدی صحبت می‌کنند.

«تمام اینهایی که تو دنیا به جایی رسیدن از همین طریق و از همین دکان‌بازی‌هاست دیگه،‌ این غربی‌ها استاد این دکان‌بازی‌هان؛ یک عمله و اکره‌ای که بلند می‌کنند میره به آسمون اینا چیه؟ همین حرفاست». این جملات بخشی از مکالمه میان قطب‌زاده، سید محمود دعایی و سیدمحمد خاتمی در نوفل‌لوشاتو است که قطب‌زاده سعی دارد به آنها اهمیت رسانه را بقبولاند. قطب‌زاده و یزدی در این دوره مصاحبه‌های امام را هماهنگ می‌کنند و ارتباطات تلفنی و مطبوعاتی را که بخش مهمی از اتفاقات آن روزها بود، بر عهده می‌گیرند. بخش دیگر حضور قطب‌زاده در نوفل‌لوشاتو مربوط به بازگشت امام به ایران است که او نیز در میان خبرنگاران به اظهارنظر دراین‌باره می‌پردازد اما چندان مطمئن نبود که سالم به ایران بازمی‌گردد که در صحبت با دوستانش به این موضوع اشاره می‌کند. قطب‌زاده هم در کنار دیگر مسافران پرواز انقلاب وارد هواپیما می‌شود هواپیمایی که خطراتی آن را تهدید می‌کرد و امام به این خاطر دستور داد که عده کمتری با رضایت قلبی سوار آن شوند. صادق در پرواز مانند گذشته نقش مترجم را نیز کنار امام ایفا می‌کرد.

پله آخر

قطب‌زاده پس از بازگشت به ایران مانند دیگر نیروهای درگیر انقلاب به مدرسه رفاه می‌رود و به نوعی رسانه‌ها را هدایت می‌کند و در کنار این سمت غیررسمی از مواضع و برخی کارهای انقلابی از جمله اعدام سران رژیم سابق دفاع می‌کند اما اولین سمتی که قطب‌زاده به آن منصوب شد، سرپرستی رادیو تلویزیون بود که چندان مطلوب دولت موقت قرار نگرفت و زاویه‌هایی در این زمینه بین او و تیم بازرگان به وجود آمد. هرچند قطب‌زاده نیز به این سهم قانع نبود و به آینده بزرگ‌تری برای شخص خودش می‌اندیشید؛ تضاد در اینجا آغاز شد. قطب‌زاده که تا دیروز برای آینده بزرگ انقلاب تلاش می‌کرد حالا به روزهایی فکر می‌کرد که فریدت و نظرات صادق در آن حاکم باشد به همین خاطر ارتباط او با کارکنان رادیو تلویزیون نیز چندان مساعد پیش نرفت و همراهی و ارتباط احتمالی زهرا خانم با قطب‌زاده شاید اولین عامل انتقاد رسانه‌ای به قطب‌زاده می‌شود مخصوصا شکایت زهرا خانم از تهران مصور که نام قطب‌زاده را در ارتباط با زهرا خانم بیشتر مطرح می‌کند؛ هرچند سخنان ضد و نقیضی دراین‌باره مطرح می‌شود. اردشیر هوشی از دوستان قطب‌زاده دراین‌باره گفته است: ‌«در سالگرد شهدای سی تیر به ابن‌بابویه رفته بودیم، یک‌دفعه دیدیم پیرزنی به سمت قطب‌زاده خیز برداشت که او را ببوسد. قطب‌زاده اجازه نداد. آن زن شروع کرد به تعریف از قطب‌زاده که تو جوان رشید اسلامی و… ما حتی اسمش را هم نمی‌دانستیم. چه می‌دانستیم کیست. بعد دیدیم عکسش را در جلد تهران مصور منتشر کردند با این توضیح که زهرا خانم از قطب‌زاده دستور می‌گیرد. قطب‌زاده به من گفت: زهرا خانم کیست؟ من را فرستاد بروم ته‌ و توی ماجرا را دربیاورم. من هم پرسان‌پرسان به سراغ زهرا خانم رفتم. گفتند صبح‌ها می‌آید جلوی دانشگاه. وقتی رفتم جلوی دانشگاه تازه متوجه شدم که زهرا خانم به اندازه رئیس‌جمهور آمریکا در آنجا معروف است. همه می‌شناختندش الا ما. دیدم زنی حدود ۶۰،۵۰ ساله چادرش را دور گردنش پیچیده و چوبی هم دستش بود. از پشت موتور پیاده شد و هجوم برد به سمت دختران دانشجو و… پرسیدم این کیست؟ گفتند: جزء گروه هادی غفاری است.»

در این دوره او بازرگان و دولت موقت را عامل ازبین‌رفتن انقلاب و آزادی انسان‌ساز می‌داند اما حرف از انقلابی‌بودن در قامت و حتی ظاهر قطب‌زاده نبود و کسی حرف‌های او در این زمینه را باور نمی‌کرد و با روحانیون نیز اختلاف نظر جدی داشت.

در نوزدهم شهریور ۱۳۵۸، آیت‌الله سیدمحمود طالقانی فوت کرد. قطب‌زاده دراین‌باره جمله‌ای گفت که نشان از برهم‌خوردن تحلیل‌های او داشت: «طالقانی مرد، ما باختیم». همین‌طور که قطب‌زاده سعی در جاانداختن خود میان انقلابیون دارد و خود را انقلابی‌تر از دیگران می‌داند، وقایع سیاسی نیز مسیر خود را طی می‌کند و سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام اشغال می‌شود. سقوط دولت موقت چندان برای قطب‌زاده ناراحت‌کننده نبود زیرا احساس می‌کرد یکی از رقبای خود را از صحنه بیرون کرده است با وجود این گویا با ادامه‌دارشدن این روند موافق نبوده است. قطب‌زاده این مسیر را طی کرد تا به انتخابات ریاست‌جمهوری برسد و برای رؤیای بزرگی که با واقعیت همسان نبود تلاش کرد.

او خواست رئیس‌جمهور شود و کاندیدای انتخابات شد اما تنها سه درصد آرای مردم را کسب کرد. پس از شکست در انتخابات قطب‌زاده به حاشیه نمی‌رود و در قامت وزیر امور خارجه تلاش خود را طبق سنت گذشته بر ارتباط با خارجی‌ها می‌گذارد و سعی در مذاکره پیرامون گروگان‌ها داشت که این مسئله و استرداد شاه به نتیجه نرسید اما جهان بزرگ‌تر از آمریکا و شاه بود و قطب‌زاده نیز مقاصد دیگری را انتخاب کرد و علنا در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: مصمم هستیم حکومت عراق را برداریم؛ صدام و دارودسته‌اش باید بروند! 

یکی دیگر از مأموریت‌های جالب او نیز در دوران وزارت خارجه، شرکت در مراسم ختم تیتو بود! قطب‌زاده در این دوره فکر کرده بود علی‌آباد هم شهر است و توهم قدرت او را برداشت و در اقدامی غیرمنتظره نامه‌ای شدیداللحن به وزیر امور خارجه شوروی نوشت که موجب انتقاد حتی دوستان خودش قرار گرفت. سرعت رعب‌انگیز حوادث و وقایع قطب‌زاده را نیز با خود برد و با نخست‌وزیری محمدعلی رجایی، قطب‌زاده از سمت خود کنار گذاشته می‌شود و پس از آن مدت کوتاهی نیز به حزب جمهوری اسلامی می‌پیوندد اما میان روحانیون دوام نمی‌آورد و تضادهایش با جمهوری اسلامی عمیق‌تر می‌شود. با پخش مصاحبه‌ای از او نیز دادستانی وی را به مدت کوتاهی دستگیر می‌کند که چندان طول نمی‌کشد.

پس از گذار از وقایع فوق و شدت‌گیری تنش‌ها در داخل کشور به‌خصوص پس از ۳۰ خرداد قطب‌زاده که خود را کارآمد و با پتانسیل انقلاب می‌بیند، یک شب یا روز فکر خطرناکی را با خود مرور می‌کند که منجر به اعدام وی می‌شود. قطب‌زاده به کودتا فکر کرد!

فصل آخر

او که فکر می‌کرد سهم خود را از قدرت نگرفته سعی در ایجاد ارتباط میان قدرت‌های مخالف جمهوری اسلامی از جمله آمریکا، مصر و عربستان و برخی از نزدیکان آیت‌الله شریعتمداری کرد اما ایجاد چنین ارتباطی مسلما خلأ‌های امنیتی خاص خود را دارد. در میان این ارتباطات قطب‌زاده به ارتش نیز نیم‌نگاهی داشت و در ارتباط با شخصی قرار گرفت که نمی‌دانست او و دوستانش در ارتباط با حزب توده هستند و طبق گفته مهدی پرتوی اطلاعات خود را در اختیار دادستانی ارتش قرار می‌دهند هرچند برخی از تاریخ‌نگاران معتقدند سرهنگ کبیری و عطاریان که از سوی حزب توده مأمور این کار شده بودند قطب‌زاده را بیشتر به‌سوی کودتا تحریک کردند زیرا کبیری به قطب‌زاده گفته بود ما سازمان گسترده‌ای در ارتش داریم که می‌توانیم با کمک شما کودتا کنیم که در شرح کودتا با قطب‌زاده به تفاهم می‌رسند که بیت امام را با خمپاره مورد حمله قرار دهند و قطب‌زاده شرح تمام نظرات و برنامه خود برای کودتا را برای افسران حزب توده تعریف می‌کند که صدای او ضبط و به دادستانی ارسال می‌شود. قطب‌زاده درباره نحوه طراحی کودتا در بازجویی‌هایش می‌گوید: «حدود سه ماه قبل از یک سازمان افسری با من تماس گرفتند و بحث و گفت‌وگویی پیرامون تحلیل ما از مسائلی که فعلا در کشور می‌گذرد شد. در این تحلیل من نقطه‌نظرهایی داشتم و آنها هم همچنین؛ بحث و گفت‌وگو راجع به قصد براندازی حکومت و نه نظام جمهوری شد که در اطراف بیت امام چه می‌توان کرد». قطب‌زاده در ادامه اعترافات خود با اشاره به همکاری برای انفجار بیت امام خمینی می‌گوید: «من یکی از دوستانی را که در آنجا منزلی بغل منزل امام داشت معرفی کردم. اینها رفتند و آن منزل را دیدند. در مراجعت وقتی نشستیم صحبت کردیم گفتند این منزل محل بسیار مناسبی است برای انفجار…، آمدند گفتند که سازمان ما تصمیم گرفته آنجا را از دو طریق بکوبد: یکی با توپخانه و یکی هم احیانا با انفجار از داخل منزل امام». 

قطب‌زاده در پاسخ به این پرسش که چگونه می‌خواستید مواد منفجره را به جماران ببرید، گفت: «صحبت از این شد که می‌شود مواد منفجره را برد. صحبت از این بود که توسط مصالح ساختمانی که به آنجا می‌رود برده شود این آقایی که یکی از این افسرهاست گفت: من متعهد می‌شوم که از طریق مصالح ساختمانی، مواد منفجره را به داخل منزل ببرم، ولی خود او هم بعد از مدتی اصولا به این نتیجه رسیده بود که فقط راهش کوبیدن از دور است و از نزدیک امکاناتش بسیار ضعیف است».

حجت‌الاسلام ری‌شهری با اشاره به مطالب فوق می‌گوید: «شاید مهم‌ترین مسئله‌ای که در جریان قطب‌زاده وجود داشت، موضوع ارتباط وی با آقای شریعتمداری بود که این موضوع ماجرا را حساس‌تر می‌کرد… در همان جلسات اولیه ایشان با آقای عبدالرضا حجازی، آقای مهدوی و آقای شریعتمداری در ارتباط بودند. آقای مهدوی مدعی بود وعده ۲۰ میلیون دلاری به‌عنوان کمک اولیه داده شده تا بتوانند کار را به سرانجام برسانند. ما اجازه ندادیم این موضوعات در آن ایام منتشر شود».

برخلاف تصور قطب‌زاده مسئولان مربوطه از مدت‌ها فعالیت‌های وی را زیر نظر داشتند. محمدی‌ری‌شهری، رئیس وقت دادگاه انقلاب ارتش، در کتاب خاطرات خود با توجه به زیرنظرگرفتن فعالیت‌های قطب‌زاده می‌گوید: «جریان آقای قطب‌زاده در اطلاعات سپاه پیگیری می‌شد و دادگاه انقلاب ارتش، به‌دلیل اینکه موضوع آن براندازی بود و با تعدادی از نظامیان نیز به‌گونه‌ای ارتباط داشت، احکام مورد نیاز اطلاعات سپاه برای پیگیری این موضوع را در اختیار آنان قرار می‌داد. در پی تعقیب و مراقبت از آقای قطب‌زاده و فعالیت‌های اطلاعاتی که حدود یک سال و نیم طول کشید مشخص شد که وی درصدد ایجاد یک جریان براندازی است».

در زندان نیز صادق طباطبایی به دیدار او می‌رود و بیان می‌کند که قطب‌زاده پشیمان نبود و پیامی برای کسی نداشت.

اتهامات او عبارت بودند از ۱-رهبری‌کردن عده‌ای جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی در زیر پوشش پیاده‌کردن جمهوری اسلامی واقعی، ۲- همکاری با چند گروه نظامی به‌منظور تحقق‌بخشیدن به اهداف شوم خود، ۳- تغذیه مالی گروه‌های نظامی همکار، ۴- برقراری ارتباط و حتی همکاری و تهیه پوشاک جهت مفسدین جریانات شمال کشور، ۵- اعزام رابط جهت تماس با قشقایی‌ها و درخواست کمک از آنها ۶- اعزام نمایندگانی به خارج از کشور جهت گرفتن پول و اطلاعات برای براندازی ۷- گرفتن مبلغ ۶۰ هزار دلار از خارج از طریق «ویل آلون» ۸- فرستادن سیدمهدی مهدوی به‌عنوان نماینده به عربستان برای گرفتن پول ۹- برقراری ارتباط با جامعه سوسیالیست‌ها جهت براندازی و اعزام نمایندگانی نزد آنان ۱۰- اعزام نمایندگانی نزد شریعتمداری برای جلب همکاری و تأیید وی، ۱۱- درخواست اسلحه از خارج با فرستادن لیستی مرکب از اقلام مورد نیاز ۱۲- تهیه طرح و به‌عهده‌گرفتن رهبری عملیات تسخیر مراکز سپاه و کمیته‌ها و رادیو و تلویزیون ۱۳- تهیه نقشه چگونگی انهدام بیت امام و شروع به اقدام ۱۴- قراردادن دو منزل در اختیار بعضی از افراد گروه، یکی نزدیک بیت امام و دیگری خارج از جماران جهت دیده‌بانی و تخریب ۱۵- اقدام جهت آزادی اصغر مهاجر یکی از بمب‌گذاران گروه پارس با دادن مبلغ ۵۰۰هزار ریال به‌عنوان رشوه ۱۶- اقدام به آزادی یکی از منافقین و تلاش برای تهیه گذرنامه و خروج او از کشور.

قطب‌زاده در آخرین لحظات اجرای حکم اعدامش در جمع زندانیان اوین سخنرانی کرد. او براساس رأی دادگاه ارتش پس از ۲۰ روز محاکمه و پنج ماه بازداشت به اعدام محکوم شد و رأی صادرشده در شب ۲۴ شهریور ۱۳۶۱ اجرا شد.

انتهای پیام

قطب زاده کیست