اللهم اغننی بحلالک آیت الله بهجت معنی


اللهم اغننی بحلالک آیت الله بهجت معنی

حوزه/ می‌گویند شخصی بدهکار بوده و همۀ راه‌ها به روی او بسته بوده است. بالأخره به دعای: «اللَّهُمَ‏ أَغْنِنِی‏ بِحَلَالِکَ‏ عَنْ‏ حَرَامِکَ‏ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوَاکَ» متوسّل می‌شود. تعریف می‌کند که شبی مشغول مطالعه بودم، دیدم یک بچه موش آمد و …


به وقت اخلاق (۳)؛

ماجرای بچه موش و توسل به دعای اللَّهُمَ‏ أَغْنِنِی‏ بِحَلَالِکَ …

حوزه می‌گویند شخصی بدهکار بوده و همۀ راه‌ها به روی او بسته بوده است. بالأخره به دعای: «اللَّهُمَ‏ أَغْنِنِی‏ بِحَلَالِکَ‏ عَنْ‏ حَرَامِکَ‏ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوَاکَ» متوسّل می‌شود. تعریف می‌کند که شبی مشغول مطالعه بودم، دیدم یک بچه موش آمد و …

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، حضرت آیت الله مظاهری، سلسله دروس اخلاقی با موضوع «شرح چهل حدیث اخلاقی» داشته اند که مطالب شنیدنی و خواندنی این استاد اخلاق حوزه در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.

– حدیث سوّم: دعا برای رفع گرفتاری دنیوی

بِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏

«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری‏ وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی‏»

روایت مشهوری در کتب حدیثی، از جمله در امالی شیخ صدوق«رحمت‌الله‌علیه» وارد شده که در آن، امام باقر«سلام‌الله‌علیه» از قول پدرگرامیشان امام سجاد«سلام‌الله‌علیه» و ایشان از حضرت سیّدالشّهداء، امام حسین«سلام‌الله‌علیه» و آن حضرت از لسان مبارک امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» نقل می‌کنند که فرمود: دِین و قرضی داشتم و برای آن به محضر رسول خدا «صلی ‌الله‌ علیه ‌و آله ‌و سلّم» عرض حال کردم.

پیامبر گرامی«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» فرمودند بگو: «اللَّهُمَ‏ أَغْنِنِی‏ بِحَلَالِکَ‏ عَنْ‏ حَرَامِکَ‏ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوَاکَ»؛ قرض تو هرچقدر هم که زیاد باشد، پروردگار متعال آن را ادا می‌فرماید. ۱

معنای این دعای مجرّب این است که: پروردگارا، من را به‌وسیلۀ حلالت، از حرام خویش بی نیاز کن و با فضل و بخشش خود، مرا از هرچه غیر توست، بی‌نیاز فرما.

این دعا، در برخی کتب با یک جملۀ اضافه‌تر نقل شده که آن هم جملۀ خوبی است. می‌فرماید: «اللَّهُمَ‏ أَغْنِنِی‏ بِحَلَالِکَ‏ عَنْ‏ حَرَامِکَ‏ وَ بِطاعَتِکَ عَنْ مَعْصیَتِکَ وَ بِفَضْلِکَ عَنْ مَّنْ سِوَاکَ».۲

به هر حال، روایت بسیار ارزنده است و محتوای والایی هم دارد. مرحوم شیخ بهایی«رحمت‌الله‌علیه» در چهل حدیث، این روایت را نقل کرده و به دنبال آن می‌گوید: بدهکار بودم، قرض من هم خیلی زیاد بود و مبالغ سنگینی برای آن ذکر می‌کند.

بستانکارها هجوم آورده بودند و سخت‌گیری می‌کردند. من راه و چاره‌ای نداشتم و به ذکر: «اللَّهُمَ‏ أَغْنِنِی‏ بِحَلَالِکَ‏ عَنْ‏ حَرَامِکَ‏ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوَاکَ» متوسّل شدم، به‌صورتی که هر روز صبح بعد از نماز صبح و گاهی بعد از سایر نمازها این دعا را می‌خواندم. سپس خداوند متعال از راهی که گمان نداشتم، بدهی و قرض‌های من را ادا کرد. ۳

حکایت دیگری نیز از تأثیر این دعا برای ادای دیون و پرداخت قرض، نقل می‌کنند که آن هم جالب است. می‌گویند شخصی بدهکار بوده و همۀ راه‌ها به روی او بسته بوده است. بالأخره به دعای: «اللَّهُمَ‏ أَغْنِنِی‏ بِحَلَالِکَ‏ عَنْ‏ حَرَامِکَ‏ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوَاکَ» متوسّل می‌شود.

تعریف می‌کند که شبی مشغول مطالعه بودم، دیدم یک بچه موش آمد و از بس موش‌ها به من اذیّت می‌کردند، عصبانی شدم و کلاهم را روی این بچه موش گذاشتم. صدای بچه موش بلند شد و مادرش آمد. یک مقداری اطراف کلاه گشت و با حرکات خود برای نجات بچه‌اش التماس ‌کرد، ولی من اعتنا نکردم. رفت و برگشت و یک اشرفی آورد. فهمیدم پول دارد، لذا کلاه را بر نداشتم. مرتب اطراف من می‌گشت و می‌رفت اشرفی می‌آورد تا اینکه هفده اشرفی آورد. بعد دید رها نمی‌کنم، رفت و کیسۀ خالی‌اش را آورد گذاشت در مقابل من، یعنی من دیگر ندارم. می‌گوید کلاهم را برداشتم، بچه‌اش را برداشت و برد و از راه بی‌گمان، قرض من ادا شد.

پس علاوه بر نقل در روایت، به تجربه نیز اثبات شده است که اگر انسان در گرفتاری‌ها، از خدا و از فضل خدا، کمک بخواهد و با دعای «اللَّهُمَ‏ أَغْنِنِی‏ بِحَلَالِکَ‏ عَنْ‏ حَرَامِکَ‏ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوَاکَ» خدا را بخواند، پروردگار متعال گرفتاری مادی او را اصلاح می‌کند. البته خداوند مطلق گرفتاری‌های او را اصلاح می‌کند.

از متن روایت نیز همین‌طور استفاده می‌شود. بنابراین این دعا، برای کسانی که دختر دارند و در خانه مانده یا برای کسانی که پسر بزرگ دارند و نمی‌توانند او را زن بدهند، برای کسانی که خانه ندارند، برای کسانی که مقروضند، برای کسانی که در مخارج و هزینه‌های زندگی مانده‌اند و بالاخره برای حل همۀ مشکلات و رفع مطلق گرفتاری‌ها تأثیر دارد.

معلوم است که اگر انسان واقعاً به فضل خدا متوسّل شود، اگر مقدّر باشد، اگر مانعی در کار نباشد، حتماً پروردگار عالم به فریادش می‌رسد. به تجربه هم اثبات شده است که در مطلق گرفتاری‌ها فریادرس اوست و در بن بست‌ها نجاتش می‌دهد؛ البته باید مؤمن باشد و از گناه و معصیت اجتناب ورزد تا بتواند نتیجه بگیرد. قرآن کریم می‌فرماید:

«وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنین»‏۴

«کَذلِکَ حَقًّا عَلَیْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنین»‏۵

خداوند وعده داده است که آدم متّقی را یاری می‏رساند و از راهی که گمان ندارد، گرۀ مشکلات او را باز کند: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً، وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ‏»۶

روایتی از امام صادق«سلام‌الله‌علیه» داریم که در آن، شبیه دعای پیامبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» را بیان فرموده‌اند. آن روایت هم خیلی آموزنده است. مردی در مدینه عاشق کنیزک همسایۀ خود شده بود.   چون عفت نفسش اجازه نمی‌داد به کسی بگوید، خدمت امام صادق«سلام‌الله‌علیه» رسید و موضوع را به ایشان گفت. حضرت فرمودند: وقتی چشمت به او افتاد، مواظب باش گناه نکنی و چشمت را پایین بینداز و به‌جای نگاه بگو: «أَسْأَلُ اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ»‏. آن مرد مدتی به توصیۀ امام«سلام‌الله‌علیه» عمل کرد و علاوه بر کنترل نگاه و خودداری از گناه، آن دعا را می‌خواند. اتفاقاً روزی صاحب همان کنیز نزد آن شخص آمد و گفت: من قصد سفر دارم و چون تو مطمئن‌ترینِ افراد نزد من هستی، می‌خواهم این کنیز را به تو بسپارم و بروم. او گفت: من تنها هستم و زنی در خانه ندارم. همسایه گفت: من کنیز را به تو می‌فروشم و در این مدت مال تو باشد و هرگاه برگشتم، از تو می‌خرم. بالأخره کنیز مال او شد و مسافرت نیز مدت‌ها طول کشید و او به آنچه می‌خواست، رسید. بعد هم عشق او فروکش کرد و کنیز را فروخت. ۷

یعنی در اثر خواندن آن دعا و اجتناب از گناه و حسن نیّتی که داشت، حاجتش روا شد.

اگر امید انسان به خداوند باشد و به غیر از فضل خدا و کرم خدا، امیدی نداشته باشد، خدا گره از مشکلات او باز می‌کند؛ امّا اگر به عکس شد، یعنی برای رفع مشکلات، به غیر خدا امید بست، حتماً امیدش ناامید می‌شود.

یکی از اصحاب امام صادق«سلام‌الله‌علیه» می‌گوید: خیلی بدهکار و مقروض بودم و طلبکاری داشتم که مرتب طلب خود را مطالبه می‌کرد. از روی ناچاری به سمت خانۀ یکی از آشنایان که وضع مالی خوبی داشت راه افتادم تا از او کمک بخواهم. در راه، «محمّدبن عبداللَّه‌بن ‌علی‌بن الحسین» را دیدم و از احوال من با خبر شد. گفت: به چه کسی امید بسته‌ای؟ گفتم: فلانی. می‌خواهم نزد او بروم تا قرضم را ادا کند. گفت: بدان که حتماً امیدت نا امید می‌شود و به خواستۀ خود نخواهی رسید. بعد گفت: از پسر عمویم امام صادق«سلام‌الله‌علیه» شنیدم که از قول پدرش و آن حضرت از قول اجداد خود تا رسول گرامی«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» فرمودند: «وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأُقَطِّعَنَّ أَمَلَ کُلِّ مُؤَمِّلٍ غَیْرِی بِالْإِیَاسِ»۸

خداوند به عزت و جلالش قسم خورده و فرموده است: «امید و آرزوی هرکه به غیر از من امید داشته باشد را حتماً ناامید می‌کنم».

به تجربه هم اثبات شده است که اگر انسان چشم داشتی، امیدی به کسی داشته باشد، همان کس موجب گرفتاری او می‌شود.

چه بسیار دیده‌ایم که امید به غیر خدا، نه تنها امید را نا امید می‌کند، بلکه به جاهای خیلی بد می‌رسد. از آن طرف هم چه بسیار دیده‌ایم که امید به فضل خدا، فقط خدا، که یک نحو توکّل است، موجب می‌شود پروردگار عالم کارها را اصلاح کند و چه خوب اصلاح می‌کند. حالا هر نوع گرفتاری که باشد، گرفتاری معنوی باشد، گرفتاری مادی باشد، اگر راستی انسان متوسّل به فضل خدا بشود، پروردگار عالم گرفتاریش را اصلاح می‌کند. ممکن است دیر و زود داشته باشد، امّا بالاخره گرفتاریش اصلاح می‌شود.

البته باید توجه داشته باشید که بعضی اوقات صلاح نیست گرفتاری رفع شود. وقتی صلاح نباشد، مثل استجابت دعاست که حتمی است: «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ»۹، امّا گاهی صلاح نیست مستجاب شود.

قرآن می‌فرماید: حتماً دعا مستجاب است، معنا ندارد، ولو از فاسق، از فاجر، و نمی‌شود دعا مستجاب نشود؛ امّا گاهی آن چه او می‌خواهد، نمی‌شود؛ زیرا یا صلاحش نیست، یا مانع در کار است.

در این صورت، در روایات داریم که پروردگار عالم بدل می‌دهد. مثلاً بعضی اوقات مصلحت یک خانواده در آن است که بچۀ آنها بمیرد، هرچه دعا ‌کنند، می‌میرد. گاهی دعا می‌کند خانه بخرد، امّا صلاح نیست خدا به او خانه بدهد. این دعاها مستجاب نمی‌شود، امّا خداوند متعال بدل آن را می‌دهد و مثلاً بلایی از آنها دفع می‌کند و حتی بهترش را می‌دهد. ۱۰ گاهی هم در آن زمان استجابت دعا به مصلحت نیست و بعد به آنچه از خدا می‌خواسته خواهد رسید که در این صورت خداوند متعال در قیامت، برای او جبران می‌کند.

باز در روایات می‌خوانیم کسانی که در دنیا دعا کرده‌اند و دیر مستجاب شده، در روز قیامت بدل آنچه می‌خواسته‌اند را با پاداش‌های فراوان دریافت می‌کنند و آرزو می‌کنند که ای کاش اصلاً دعای ما مستجاب نشده بود تا الان بهرۀ بیشتری داشتیم. ۱۱

خدا آقای نخودکی را رحمت کند. فرموده بود: این بنده‌ها همیشه نق می‌زنند، در دنیا نق می‌زنند، خدایا چرا نمی‌دهی؟ در آخرت نق می‌زنند خدایا چرا دادی؟

خلاصۀ بحث این شد که دعا حتماً مستجاب می‌شود و چنانچه مانع داشت یا مصلحت نبود، حتماً نتیجه دارد و خدا بدل آن یا بهتر از آن را عطا می‌فرماید.

یکی از دعاهای مجرّب، دعای: «اللَّهُمَ‏ أَغْنِنِی‏ بِحَلَالِکَ‏ عَنْ‏ حَرَامِکَ‏ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوَاکَ» است که برای رفع گرفتاری و غم و غصّۀ دنیوی بسیار مؤثر است و به تجربه اثبات شده است که برای ادای قرض و بدهی، برای خانه‌دار شدن و برای ازدواج تأثیر دارد، البته این‌گونه دعاها و اذکار، با اجتناب جدی از گناه نتیجه می‌دهد.

پاورقی:

۱. امالی الصدوق، ص ۳۸۸

۲. مصباح الکفعمی، ص ۱۷۰

۳. شرح اربعین شیخ بهایی، ص۲۲۰

۴. الروم، ۴۷

۵. یونس، ۱۰۳

۶. الطلاق، ۳- ۲: «و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‏کند، و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‏دهد. »

۷. الکافی، ج‏۵، ص ۵۵۹ 

۸ . الأمالی (للطوسی)، ص ۵۸۴

۹. غافر، ۶۰: «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم. »

۱۰ . ارشاد القلوب الی الصواب، ج۱، ص۱۵۲

۱۱. الکافی، ج‏۲، ص۴۹۰

آیت الله بهجت (ره) در کلام اطرافیان

خبرگزاری تسنیم: دنبال این بودم که راهی پیدا کنم برای اینکه به آقا نزدیک شوم. به ذهنم رسید که نامه‌ای به ایشان بنویسم. نامه‌ای نوشتم و از ایشان درخواست کردم که برای نماز شب و خودسازی نصیحتی کنند و راه‌حلی به ما نشان بدهند…

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری تسنیم، فردا ۲۷ اردیبهشت پنجمین سالگرد ارتحال آیت الله العظمی بهجت (ره) است.

ایمان حقیقتی دارای اثر است و مؤمن صاحب این آثار. اینجاست که مدعی و صادق از هم جدا می‌شوند. آنان که با حضرت آیت‌الله‌العظمی بهجت قدس‌سره برخوردی هرچند کوتاه داشتند، صفات مؤمنانه را به‌روشنی در ایشان می‌دیدند. وجودش همه خیر بود؛ تفاوتی نداشت که مخاطبش چه عنوانی داشته باشد؛ از مردم عادی باشد یا صاحب منصب، عالم باشد یا بی‌سواد، آشنا باشد یا غربیه، هموطن باشد یا بیگانه. گویا مصداق همان عبارتی بود که امیرالمؤمنین به همام فرمود: «کَهف المسلمین». این‌گونه بود که هر کس دقایقی را با او سپری کرده بود، نقشی از خیر کثیر او را در خاطر داشت. آنچه  در پی می‌آید بیانی از یادگارهای پربرکت ایشان است که در سینه این افراد نقش بسته است.

گوش می‌کنی؟

آشنایی ما با ایشان، از نماز جماعت آغاز شد. اولین باری که نماز جماعت آقا شرکت کردیم، واقعاً آن نماز اثر عجیبی روی ما گذاشت. فکر می‌کنم نماز شب جمعه هم بود؛ آن حالت عجیب آقا در نماز، مخصوصاً هنگام خواندن سوره جمعه و سوره اعلی، واقعاً همه مأمومین با صدای بلند گریه می‌کردند. واقعاً عجیب بود. من واقعاً شیفته آقا شدم؛ به‌طوری که اصلاً دیگر شب و روز نداشتم. دو ‌سه ساعت پیش از نماز به مسجد می‌آمدیم که آقا را زودتر ببینیم.

دنبال این بودم که راهی پیدا کنم برای اینکه به آقا نزدیک شوم. به ذهنم رسید که نامه‌ای به ایشان بنویسم. نامه‌ای نوشتم و از ایشان درخواست کردم که برای نماز شب و خودسازی نصیحتی کنند و راه‌حلی به ما نشان بدهند. وقتی جواب نامه را دادند، فرمودند: «اگر من مطلبی خدمتتان عرض کنم، شما گوش می‌کنی یا مثل بنده این گوشَت در و این گوشَت دروازه است؟». عرض کردم: «بله، اگر لطف کنید، گوش می‌کنیم». ایشان دستور‌العملی به ما دادند و فرمودند: «کتاب معراج‌السعاده مرحوم آقای نراقی را تهیه کنید و روزی در حدود یک صفحه مطالعه کنید و در غیر واجباتتان به آن فکر کنید تا کاملاً برایتان هضم شود».

هر کسی نمی‌تواند

برای درک مقامات علمی ایشان باید به کتاب‌هایشان مراجعه کرد. دو کتابی که از ایشان چاپ شده، یکی اصولی است و یکی هم فقهی. فهم کتاب‌های ایشان نیاز به مطالعه زیاد دارد و نوعاً کسانی که آگاه به مسائل اصولی یا فقهی هستند، نمی‌توانند با یک بار یا دو بار یا سه بار مطالعه کتاب‌های ایشان به مطالب واقف بشوند؛ مخصوصاً با توجه به این نکته که ایشان اشکالاتی که به کلام دیگران دارند را با کنایه و اشاره بیان می‌کنند و تا کسی واقف به همه مطالب فقها و اصولیون گذشته نباشد، نمی‌تواند واقف به مطالب ایشان بشود.

وقف حوزه علمیه شود

مرحوم آیت‌الله‌العظمی بهجت‌قدس‌سره معتقد بودند که بایستی مراکز حوزه علمیه گسترش پیدا کند و بر این امر اصرار داشتند. زمینی از پدر به ایشان به ارث رسیده بود. پیشنهاد شده بود که در آنجا کارهایی صورت بگیرد و تأسیساتی درست شود که درآمدی داشته باشد، اما آقا این زمین را که در بهترین نقطه شهر فومن بود و از نظر اقتصادی و ارزشی قیمت زیادی داشت، وقف کردند. هدایا و نذوراتی را هم که به ایشان داده می‌شد جمع کردند و یک حوزه علمیه آنجا ساختند و ظاهراً از وجوهات هم استفاده نکردند.

خیلی تحویلشان می‌گرفتند

ایشان مثل بعضی‌ها نبودند که زود تحت تأثیر جو پیرامون خود قرار گیرند. عاقبت و نتیجه امور را ملاحظه می‌کردند. در سیاست بسیار انسان عقلمند و دقیقی بودند و هیچ‌گونه سر سازش با دشمن نداشتند؛ با وهابی‌ها، با انگلیس، با اسرائیل، با آمریکا. سیاست‌های کلان دشمنان را با صراحت تبیین می‌کردند.

از جمله مواقعی که من دیدم ایشان خیلی نگران و ناراحت و منقلب بودند، شهادت سید عباس موسوی، دبیرکل حزب‌الله لبنان بود. حتی وقتی داشت از مسجد می‌رفت، خیلی ناراحت و بی‌تاب بود و مثل اینکه بخواهد برای کسی روضه‌ای بخواند، دائم می‌گفت: «مگر چه کرده که کشتندش؟! چرا کشتندش؟!…».

من در نماز آقا با بچه‌های حزب‌الله لبنان رفیق شدم؛ مثلاً آقای شیخ اویسی، شیخ عباس مدنی. حالات بچه‌های حزب‌الله با دیگران متفاوت بود؛ اکثرشان اهل سجده‌های طولانی بودند. شیعیان عربستان از قطیف و اَحساء می‌آمدند و آقا خیلی تحویلشان می‌گرفتند.

به هر حال مفید است

ایشان معتقد بود که رفت‌وآمد با مؤمنین در هر صورت مفید است. می‌گفتند: «اگر آنها از نظر ایمان از شما بالاتر باشند، شما از آنها استفاده می‌کنید و اگر هم شما بالاتر باشید، آنها از شما استفاده می‌کنند و اگر هم مساوی باشید، زیارت مؤمن است و زیارت مؤمن چقدر ثواب و آثار معنوی دارد». یا اینکه می‌فرمودند: «چقدر مشکلات در همین دیدار مؤمنین حل می‌شود».

قارداش، دور!

در روایات داریم که «المؤمن ینظر بنور الله»؛ لذا آنچه مردم عادی می‌بینند و به‌سادگی از کنار آن می‌گذرند، مؤمن با دیده خدابین می‌نگرد و از آن عبرت می‌گیرد. مواردی از این دست از ایشان دیده و شنیده بودیم. خود ایشان خاطره جالبی نقل می‌کردند. در ایام تحصیلشان با علامه طباطبائی و اخوی ایشان، آقای الهی، از نجف به کوفه می‌روند تا اعمال آنجا را انجام دهند. آقای طباطبائی تازه ازدواج کرده بوده و همراه همسرش بوده است. در کوفه خانه‌ای اجاره می‌کنند. آقای طباطبائی با همسرش در اتاق می‌خوابند و آقای الهی و آقا در ایوان. آقای طباطبائی با همان لسان ترکی به برادرش می‌گوید که شب برای تهجد بیدارش کند. آقا می‌گفتند: «سحر که بیدار شدیم، آقای الهی رفت دم در اتاق و گفت: قارداش، دور»؛ یعنی برادر بیدار شو، دیر شده. بعد فرمودند: «آیا کسی پیدا می‌شود که به ما بگوید: قارداش، دور، و کلامش مؤثر باشد و ما را بیدار کند؟».

 اینکه خوانده‌ایم نصیحت نبود؟!

شب جمعه‌ای بود. پس از نماز کسی خدمت ایشان آمد و گفت: حاج آقا، ما را نصیحت کنید. با صدای بلند و حالت اعتراض فرمود: «اینکه خوانده‌ایم نصیحت نبود؟!».

این در همیشه باز است

در یکی از روزهای زمستان که هوا به‌شدت سرد بود و باد و برف هم می‌آمد، می‌خواستیم به حرم حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها مشرف شویم. نزدیک صحن که شدیم، شخصی به من گفت که درهای حرم بسته است، فقط صحن باز است. من به آقا گفتم که نمی‌توانیم وارد حرم شویم، در بسته است. فرمود: «درِ عبادت که بسته نیست». سپس آمد داخل صحن بزرگ و در یکی از ایوان‌ها در همان سوز و باد و سرما نشست و کار خودش را ادامه داد. همان دو ساعت را در سرما نشست و مشغول عبادت شد.

همین را بگویند

طبق معمول حدود یک ساعت خدمت آقا می‌رفتم. ایشان از لطف و عنایتی که به من داشتند، کلید حیاط را به من داده بودند. وقتی که می‌رفتم، در حیاط را خودم باز می‌‌کردم، منتها وقتی که شروع می‌کردم به کلید انداختن، یا الله می‌گفتم؛ یک بار، دو بار، سه بار. روزی آمدم دیدم که کسی دم در ایستاده. نزدیک آمدم دیدم که آقا پیراهنی نازک پوشیده و عرقچینی هم روی سرش است و بدون عبا و عمامه دم در ایستاده و با آقایی صحبت می‌کند. سلام کردم. آن شخص از تنگ‌دستی‌اش گفته بود و دعایی از آقا درخواست کرده بود. آقا فرمود: «برای اینکه ان‌شاءالله مشکلتان حل شود، این دعا مختصر است، صبح و شب بخوانید. ان‌شاءالله اثر دارد. اللّهم أغنِنِی بِحَلالِکَ عَن حَرامِکَ  وَ بِفَضلِکَ عَمَّن سِوَاکَ. آن آقا گفت: «من این را بلد نیستم. یادم می‌رود. این را بنویسید به من بدهید». آقا به من فرمودند: «پس شما بنویسید و به ایشان بدهید». گفتم: «چشم؛ حالا عبارت وَ بِطاعَتِک عَن مَعصِیتِک را هم اضافه کنم؟». فرمود: «نه، همین را بگویند: اللّهم أغنِنِی بِحَلالِکَ عَن حَرامِکَ وَ بِفَضلِکَ عَمَّن سِوَاکَ. قبل و بعدش هم صلوات بفرستند».

این، امتیاز نیست

ایشان بدون اینکه من گزارشی خدمتشان عرض کنم، شروع به صحبت کردند. مطالبشان هنوز در ذهنم هست. کوتاه، ولی بسیار راه‌گشا بود. ایشان فرمودند: «مسئولیت شما در نیروی انتظامی برای شما یک امتیاز نیست. بار است. شما در روز قیامت می‌بینید که چند نفر به شما مراجعه می‌کنند که شما آنها را کشته‌اید. هر چه فکر می‌کنید می‌بینید شما در عمرتان کسی را نکشته‌اید، بعد گفته می‌شود که شما به‌عنوان فرمانده مسئول، سرّی را فاش کردید و این زیردستان شما جان خودشان را از دست دادند. یا در حوزه مأموریتی بی‌توجهی کردید و مأمور شما به خطا موجب قتل یا آسیب اینها شد. در هر صورت امروز که شما در این مسئولیت هستید، هر چه در هر جای کشور انجام شود و مأموران شما اگر تردیدی در حق مردم بکنند، شما هم در آن دنیا شریک هستید و پاسخ‌گو. اگر هم مأموران شما کار خوبی هم انجام بدهند و مردم در حق شما دعا کنند، طبیعتاً شما هم در اجر و ثواب آنها شریک هستید. پس سعی کنید که فرصت را غنیمت بشمرید. برای استراحت خیلی وقت نگذارید. وقت بگذارید که طوری کار کنید که هر چه در آن دنیا سؤال کردند، بتوانید حداقل عذر و جوابی داشته باشید».

من پرسیدم که چگونه این کار را انجام بدهیم. ایشان فرمودند: «مجاهدت کنید». دعایی را هم به‌عنوان حرز فرمودند. همان موقع هم آقازاده ایشان دعا را نوشت و به من داد. «اللهُمّ اجعَلنِی فِی دِرعِکَ الحَصِینَةِ الَّتِی تَجعَلُ فِیهَا مَن تُرِید». (خدایا من را در آن دژ مستحکم خودت قرار بده. آن پناه و زرهی که هر کس را بخواهی در درون آن قرار می‌دهی) فرمودند: «این را صبح و شب سه بار بخوانید و شرط اجابتش هم این هست که گناه نکنید. اگر گناه کنید، اینها اثری ندارد و تلاش کنید. ان‌شاءالله که خداوند هم قبول می‌کند».

منبع:مرکز حفظ و نشر آثار آیت الله العظمی بهجت(ره)

انتهای پیامخبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

اللهم اغننی بحلالک آیت الله بهجت معنی